لحظه هاي دخترانه
همدم مامان يك ماه از آخرين نوشته من توي وبلاگت گذشت توي اين يك ماه تو دومرتبه مريض شدي كه مجبور شدي آنتي بيوتيك بخوري و الانم از اين ويروس جديدا گرفتي كه نميدونم اسمش چيه اما همه بچه ها مريض شدن پنج شنبه از شدت تب زيادت برديمت كلينيك كودكان اما نرفته تو برگشتيم صحنه واقعاً وحشتناكي بود كلينيك حسابي شلوغ بود و بچه ها هرگوشه اي اثري از خودشون جا گذاشته بودن
تصميم گرفتيم صبر كنيم تا امروز كه اگه بهتر نشدي ببريمت پيش آقاي دكتري كه تو هر وقت مي بينيش گريه ميكني نميدونم چرا دوستش نداري اما من خيلي دوسش دارم چون دكتر كوچولويي خودمم بوده
امسالم مثل سال گذشته كلاً نذاشتي واسه عزاداري محرم جايي بريم حسينيه ها خيلي شلوغ بودن و تو ميخواستي همش اينطرف اونطرف بري چون نميتونستي گريه و بهانه گيري ميكردي منم مجبور ميشدم سريع بلند بشم و بريم خونه ماماني . حسنش اين بود كه تمام مراسما رو از شبكه تابان پخش ميكرد و ميشد تماشا كرد اما .. ايشالا بزرگتر كه شدي عشق مامان سعادت داشته باشيم باهم بريم عزاداري هرچند بابايي اين شكلي ميشه "ميگه بچه روحيه اش خراب ميشه" ولي من و تو كه ميدونيم اينطوري نيست نه عشقم قربون اون شيطونيات برم
يه عالمه ازت عكس دارم توي اين يك ماه كه برات ميزارم مامانم . خدا كنه زود خوب و سرحال بشي عزيزم
اين عكس مال وقتيه كه تو پنج ماهه بودي و تازه از خواب بيداري شدي عادت داشتي توي خواب دمر بشي و سرت و بكني زير لحافت خاله معصومم اين عكس و ازت شكار كرد خوش اخلاق خانوم كه هميشه بعد از بيدار شدن از خواب ميخندي
ببين چقدر بزرگ و خانوم شدي و هزار برابر شيطون تر واسه اينكه لباسات رو عوض كنم بايد هزارتا نقشه بكشم و راه هاي فرارت رو ببندم تا در نري و من بتونم لباس تنت كنم . واسه غذا خوردن كه ديگه نگو بدتر اول همه ني نيات غذا بخورن بعد يه عالمه سي دي و آهنگ بزارم تا يه لقمه پرنسس مامان غذا بخوره اونم به زور و زحمت
تموم نشده ها كلي هنوز حرف دارم باهات بيا ادامه مطلب ...
خوشم مياد كه در هر حالت مامان و غافلگير ميكني اينم يكي از كارايي كه دوست داري انجام بدي اما من نميزارم اما وقتي چشم من و دور ميبيني سريع صندلي ميزاري زير پات و دست به كار ميشي
به نظرت اين چيه اينجا يه پتوي مچاله شده ؟!!! يا
محل خواب جديدت رو خودت درست كردي پتو بالشت رو گذاشتي و نازيتم گذاشتي (عروسك سندي) كنارت و خوابيدي
وقتي داشتيم از مهد برميگشتيم توي ماشين يه چند دقيقه ايي ديدم هيچ صدايي ازت نمياد زدم كنار ديدم كل صورتت اين شكليه حالا بگو چي شده؟
يكي از رژاي من كه در اثر سهل انگاري از كيفم افتاده بود توي ماشين و پيدا كرده بودي و داشتي رژ ميزدي البته هم رژ لب.هم رژ گونه رو باهم زدي
در حال كشف يه هله هوله جديد به اسم لواشك
اينم استفاده از يه روش جديد براي بالا رفتن از درو ديوار وقتي صندليت رو برداشتم قربون اون فكر خلاقانه ات برم اما اين كارت خيلي خطرناكه عزيزم ولي نميتونم اين يكي رو به هيچ طريقي ازت دور كنم
عاشق آهنرباهاي يخچالي ولي اين اواخر تحريم شدي چون يكيشون رو كرده بودي توي دهنت واسه همين ازت گرفتمشون تا اطلاع ثانوي هم ديگه قرار نيست بيان دم دست چقدر من و اون روز ترسوندي وروجك