مسافرت دوتايي
بعد از چند ماه از فرصت استفاده كردم و واسه تعطيلات عيد قربان به اصرار آبجي خانوم تشريف فرما شديم خونشون (يه ذره خودمون رو تحويل گرفتيم )
موقع رفتن دخملي توي قطار خوابيد يعني اولش بيدار بود بعد با ترفند هميشگي خوابوندمش چون ميدونستم قراره قطار با زلزله 10 ريشتري از پا در بياد
اين مال عكس اولش كه بيدار بود
موقعي كه رسيديم قم بيدار شد حالا مگه ميشد آرومش كرد با اين محيط جديد دوست داشت به همه جا سر بزنه يعني من شكل يو يو شدم از بس رفتم و اومدم كل سالن قطار رو بهم ريخت خدا رو شكر بعد از چهل و پنج دقيقه رسيديم و با تاكسي راهي كرج شديم وقتي رسيديم همه كلي خوشحال و ذوق زده
توي يك ساعت كل اپارتمان خاله رو بهم ريخت و همه وسايل تزييني كنار خونه شوت شدن روي ميز ناهار خوري از گلدون و تلفن و ديگه هر چي فكرش رو بكني دقيقا انگار زلزله اومده باشه
روز جمعه راهي جاده چالوس شديم هوا خيلي سرد بود و ما هم كه به اين هوا عادت نداشتيم حسابي يخ زديم ولي هوا خيلي سبك و خوب بود و حسابي از طبيعت لذت برديم
قاتل مورچه هاي بيچاره
بريم ادامه مطلب تا بازم برات بگم
واقعاً ديدن ارتفاع سد كرج تاسف برانگيز بود تقريباً خالي خالي
خيلي خوش گذشت البته به من چون خانوم خوشگل من به خاطر هواي خوب از ساعت 12 تا 4 بعدازظهر خوابيد
گلشيد خانوم با پتوي معروفش كه موقع خواب حتي يك لحظه از خودش دورش نميكنه
عاشق اينم كه گل سرات رو ميندازي دور مچت يعني هر چقدر اين كشاي بيچاره كش بيان ميكشيش بالا
ممنون خواهري كه مزاحمتهاي ما رو اين سه چهار روز تحمل كردي خيلي دوست دارم و دلم برات خيلي تنگ شده
توي كاراي خونه هم كلي به من كمك ميكني قربون اون دستاي كوچولوت برم كه اداي ظرف شستن رو درمياري
نقاش كوچولوي من كه دو دستي نقاشي ميكشه