گلشید خانوم فندوق مامان و باباگلشید خانوم فندوق مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

گلشيد و مامان

يه روز خوب در كنار دخترم

1392/8/8 11:12
نویسنده : ماماني
519 بازدید
اشتراک گذاری

ديروز وقتي داشتم از محل كارم به سمت دانشگاه ميرفتم يه دفعه دلم بدجوري هوات رو كرد نازنينم انگار مدتها بود كه نديده بودمت دلم واسه دستاي كوچولوت كه وقتي دارم جلوت مانتو ميپوشم به سمتم دراز ميكني كه يعني بغلم كن واسه حرف زدنهات كه حتي يه كلمه اشم هم مفهوم نيست و من نمي فهمم چي ميگي متفکر (فقط بابا رو خيلي خوب تلفظ ميكني ولي هنوز مامان رو خوب نگفتي گریه ) واسه همين سر ماشين و كج كردم و برگشتم سمت خونه ماماني كلاً دانشگاه رو پيچوندم و بيخيال شدم وقتي رسيدم تازه از خواب بيدار شده بودي و ماماني داشت بهت غذا ميداد سر و صورتت همه با ماست يكي شده بود خيلي خوردني شده بودي حيف كه دوربين دم دستم نبود وگرنه يه عكس درست و حسابي ميشد . با هم برگشتيم . كلي با هم بازي كرديم حلقه بازي، دالي بازي، قايم موشك (من هي قايم ميشدم و صدات ميكردم وقتي ميومدم طرفت تو جيغ ميزدي و فرار ميكردي )  به من كه حسابي خوش گذشت چون همه ثانيه هايي رو كه در كنارت ميگذرونم جزو بهترين لحظه هاي عمرم ميشه اصلاً هم پشيمون نيستم كه يه كوئيز رو از دست دادم فداي سر دختر خوشگلم .بابايي همش غر ميزنه اين ترم آخري چرا درست و حسابي كلاس نميرم نميدونه كه ثانيه هاي از تو دور بودن چقدر سخته نميدونه وقتي ميرم اداره همه حواسم پيش تو هست اما به اخطار ماماني نميتونم بيشتر از دو بار بهت زنگ بزنم چون همش دعوام ميكنه ميگه :بچه رو بيداري كردي خواب بود. داشتم بهش غذا ميدادم و ... بالاخره دعوام ميكنه ناراحت قربونت برم ساعت 6 خوابيدي تا 9:30. فكر كنم حسابي خسته ات كرده بودم تقريباً بيهوش شدي . وقتي بايايي اومد تو هنوز خواب بودي هي بوسيدت تا از خواب بيدارت كرد و از من پرسيد كلاس چطور بودم منم گفتم خوب بود زبان (ببخشيد الكي گفتم چون دوست داشتم كنار تو بمونم) يكساعت بعد من ديگه نميتونستم چشمام رو باز نگه دارم  و من بيهوش شدم و خوابوندن شما افتاد گردن بابايي .خدا رو شكر امروزم ناهار خونه ماماني دعوتيم و من از بابت ناهار درست كردن خيالم راحته . امروز عكسات رو بايد از اتليه بگيرم بعد با خاله منصوره كمك كنيم اتاق رو واسه فردا آماده كنيم كه قراره تولد شما رو برگزار كنيم با كلي تاخير. اميدوارم روز خوبي برات بشهقلب

عشق مامان اميدم همه زندگيم دوست دارم و همه سعي ام رو ميكنم كه روزهاي بهتري رو برات بسازم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (11)

مثل هیچکس
8 آبان 92 11:19
بچه ها تا کوچیکن میشه سرشون رو شیره مالید وتولدشون رو عقب وجلو کرد اما امان از دستشون وقتی بزرگ بشن ،حتی اجازه نمیدن یه روزم عقب بیفته .محمد میگه یا همون روز یا هیچوقت به قول خودش قبل وبعد که تولد نیست یه چشنه .خلاصه مامانی ایشالا تولد 120 سالگی گلشید جون رو چشن بگیرید .


منم با محمد جون موافقم واسه منم فقط روز تولد روز تولده من و محمد جون کلاً تفاهمیم توی این موضوع (یه ماچ گنده از طرف خاله واسه محمد جونم)
مامان عسل
8 آبان 92 12:54
دوری از فرزند خیلی سخته . من سه ماه از مرخصیم مونده از حالا نمی دونم چطور دوریه عسلمو تحمل کنم . گلشید جونم عزیزم تولدت مبارک انشالله روز خوبی داشته باشی


ممنون عزیزم . روزهای اول خیلی سخته و طاقت فرساست اما چاره ای نیست به هر حال هرکاری رو به خاطر عشق به کوچولوهامون انجام میدیم
مامان لي لي
8 آبان 92 15:44
اي جان
ولي ماماني انقد كلا سارو نپيچون ديگه من مامان با سوات دوست دارم

مهم دير شدنش نيست گلم مهم اينه كه تو گلشيدت و بينهايت دوست داري و همه كار واسه خوشحاليش ميكني، پس پست بعدي عكساي تولد گلشيد جونمه
ببوسش، ايشالله هميشه صحيح و سالم كنارت باشه و با وجودش انرژي مضاعف بگيري😘😘


قربونت برم عزیزم پست بعدی دست پرم
مامان لي لي
8 آبان 92 15:45
ايشالله هرروزتون كنار هم با لذت و عشق همراه باشه
دوبااااااااره بعد يك ماه تولدت مبارك عسلكم🎂🎂🎂🎂🎂


ممنون عزیز دلم همچنین برای تو و دختر نازت آوا جون
مامان سبا ازمشهد
8 آبان 92 23:57
سلام.منتظر عکسای آتلیه وتولد هستیما


حتماً گلم
مامان آوا
9 آبان 92 9:29
سلام گل نازم

خوبی عزیم گلشید عزیزم چطوره؟خوبه؟خودت چطورایی؟اوضاع و احوالت چطوره؟




ممنون عزیزم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم


مامان لي لي
11 آبان 92 2:11
‏#‏i love you‏*۱۴۴* از طرف کسی که شگفت انگیز دوست داره!


قربوووووووووووووونت برم
fafa
11 آبان 92 10:58
آخ چه دخمل ناز و جیگرییییییییییییییییییییییییی

من لینکت کردم عزیزم


منم لينكيدمت
مامان آوا
11 آبان 92 12:08
ای جانم
خوبی عزیزم کجایی کم پیدای ها


مامان امیرعلی گلی
12 آبان 92 23:08
مامانی خوب میپیچونی ها

خوب کردی بهت حق میدم گلم

ایشالله که همیشه شاد باشید و روزایه خوبی بگذرونید




مرسي منم كلي به خودم حق دادم (وجدان دردم كمتر شد)


سمیه
17 آبان 92 21:18
مطمئن باش سالها از اینکه این کاروو کردی غرق لذت می شی و خودتو تخسین می کنی

منم باید اول اذر برم سر کار


حالت رو كاملاً درك ميكنم خيلي خيلي سخته مخصوصاٌ روزاي اولش