دختر نازم سیزده ماهگیت مبارک
عزیز ترینم سیزده ماهیگیت مبارک سیزده ماهه که با وجودت زندگیم رو پر از شور نشاط کردی عشقم
امروز مامانی و بابایی با خاله معصوم واسه ناهار اومدن خونمون خاله منصوره هم رفته شیراز اما عماد و عرفان رو با خودش نبرده واسه همین تو امروز نه خوب خوابیدی نه غذا خوردی فقط بازی و شیطنت کردی اینقدر خسته شدی که الان که دارم این پست رو برات میزارم تقریباً بیهوش شدی و خوابت برد . دخترکم امیدوارم بتونم برات مادر شایسته ای باشم و بتونم آروزهات رو برآورده کنم از روزی که بدنیا اومدی فقط از خدا خواستم بهم لیاقت این رو بده که مادر خوبی برت باشم . بارها و بارها خودم رو به خاطر این که تنهات میذارم سرزنش میکنم اما بعد به خودم دلداری میدم که هر کاری میکنم به خاطر خودته که بتونم آینده خوبی رو برات بسازم میدونم نمیتونم مثل مادرای دیگه حرفهای خیلی قشنگ برات بنویسم اما از صمیم قلبم برات می نویسم و بهت میگم که دوستت دارم و تمام سعی ام رو میکنم که آینده قشنگی رو برات بسازم
خوشحالم که اینقدر بابایی رو دوست داری اون هر روز به خاطر تو یه عالمه راه رو از محل کارش به خونه میاد که ببیندت و باهات بازی کنه عشقم
توی این هفته من و بابایی برات نقشه های خوبی ریختیمبه وقتش همه رو برات تعریف میکنم گلم