وروجك كوچولوي من
اين چند روز تعطيلات خيلي خوبي بود چون من تونستم بيشتر از هميشه با تو وقتم رو بگذرونم عزيزكم
اينقدر اين چند روز شيطون شده بودي كه بعضي وقتها همه چيز از كنترل من خارج ميشد و اتفاقاي عجيبي مي افتاد
بيشتر اين كارا از تعريف كردن گذشته بيشتر تصويرين تا تعريفي
ببينندگان عزيز توجه شما را به ادامه مطلب جلب مي كنم...
.
.
.
.
دوم فروردين ماه مصادف بود با هيجدماهگيت نازنينم خونه خاله منصوره يه جشن كوچولو گرفتيم
اينم ژست جديد عكس گرفتن
نميدونم چرا اين همه عاشق ايني كه عماد رو اذيت كني يعني هر كاري عماد ميكنه تو هم دوست داري همون كار رو انجام بدي از قيافه آويزون عماد هم معلومه چه خبره
آخر با اين وروجكيات عماد و خسته كردي اما عرفان جاش و گرفت و كلي باهات بازي كرد
بعد كه ديديم اينهمه به دوچرخه علاقه داري يه كوچولوش رو واست خريديم اما با اين كار به خودمون ظلم بزرگي كرديم من كه ديگه كمر و پا واسم نمونده سرگيجه ميگيرم اينقدر كه تو رو دور حياط مي چرخونم خسته ام نميشي كه
فكر كنم وقتي بزرگ شي يه كوهنوردي چيزي ميشي من دائماً با يد مواظب باشم الان قراره از كجا بالا بري
17/1/93 رفتيم واكسن يك سال و نيمگيت رو زديم قبل از رفتن كلي سرحال بودي اما بعدش حسابي تب كردي خدا رو شكر كه مرخصي گرفته بودم و توي اين سه روزي كه تب داشتي و بيحال بودي مواظبت بودم
بعد از سه روز مريضي و ذخيره كردن كلي انرژي موقعي كه داشتم واست ناهار درست ميكردم اينطوري پيدات كردم
عكس العمل من در اون لحظه
اما وقتي مي خواستم بشورمت فهميدم بعد از هر خنده چقدر گره داره مگه پاك ميشد اين همه واكس از روي سر و صورتت
مامان جان تو رو خدا يكم آروم بگير ديگه زندگي ندارم از دستت خونمون كه شكل مسجد شده بوفه رو كه بخاطر جنابعالي فروختم از بس تكونش ميدادي ميترسيدم بيوفته روي سرت همه كمدها رو هم جابجا كردم خودمم بعضي وقتها گيج ميشم چي رو كجا گذاشتم يه كوچولو به مامان رحم كن گناه دارم ديسك دارم وقتي بزرگ بشي من حسابي فرتوت ميشم ديگه نميتونم بهت برسما از من گفتن بود
دوست دارم عزيزم