تولد قندك من
عزيز دردونه من دوم مهرماه تولدت بود چهارساله كه با بودنت شيرين ترين لحظه ها رو براي زندگي من و بابايي رقم زدي روزاي خوبي كه هميشه خدارو بخاطرشون شكر ميكنم. تمام سعي ام رو ميكنم كه برات مادر خوبي باشم و روزهاي خوبي رو برات درست كنم. ...
نویسنده :
ماماني
9:40
شيطون كوچولو
بهترين روزها رو برات آرزو دارم كوچولوي نازنينم ...
نویسنده :
ماماني
13:37
پنگوئن كوچولوي من
به حق چيزهاي نديده
چند روز پيش با فندوق خانوم رفتيم فروشگاه ذهن زيبا براي خريدن چند تا كتاب كتاب انتخابي توسط دخملي اين بود كتاب تصوير پردازي خيلي خوبي داشت و ميشد با انگشت چشمهاي خرچنگ رو حركت داد . شب خواستم اين كتاب رو براش بخونم دهنم از تعجب باز مونده بود باورتون نميشه اشعار اين كتاب چقدر مضحك و بي ادبانه بود هزينه اين كتاب بيست هزارتومن بود كه به جرات ميتونم حتي هزارتومن هم ارزش ادبي نداشت من و همسري شك شده بوديم كه اين كتاب چطوري اجازه چاپ پيدا كرده آخه كدوم شاعري اين قدر ميتونه بي ادب باشه. كتاب بعدي اين بود يه جاييش نوشته بود كاش يه خري پيدا شه بپره تو شيكمم يا بيت بعديش اين بود كه تو قور قوري يا گاوي ت...
نویسنده :
ماماني
8:51
تولد من
25 مرداد ماه تولدم بود و من 35 ساله شدم فكر كنم پير شدم البته تولد به اسم من بود ولي به كام گلشيد خانوم . همسري بدجنس اينقدر شمع گذاشته بود روي اين رولت بدبخت كلي هم به خاطر تعدادش با خواهرش به من خنديدن ...
نویسنده :
ماماني
9:16