بالاخره برگشتيم
سلام به همه دوست جونيهاي خوبم وا خدا جون چقدر دلم براي همه اتون تنگ شده بود ممنون به خاطر همه كامنتاي قشنگي كه توي اين مدت واسه من و گلشيد گذاشتين. روي ماه همه اتون رو مي بوسم بالاخره درس و دانشگاه به پايان رسيد فقط مونده يه پروژه كوچولو كه تا چند ماه آينده بايد تحويل بدم خدا رو شكر شرش كم شد البته هنوز نمره ها رو اعلام نكردن تا ببينيم چي ميشه خدا خودش به خير بگذرونه توي اين چند وقت اتفاقاي زيادي افتاد كه سر فرصت همه اشون رو براتون با عكس و شرح كامل ميذارم اوليش رو بگم كه يه شب ديدم يه چند دقيقه اي هيچ صداي از اين فندق خانوم بيرون نمياد هرچي هم صداش ميزدم جواب نميده گشتيم و گشتيم ديدم خانوم نشسته توي...
نویسنده :
ماماني
11:05